مشکل،مشکل میاره
به زور و خسته از خواب بلند شدم.سرم حسابی درد میکرد و حوصله نداشتم. عجب شب بیخودی بود.دندونم یه جوری درد میکرد که میخاستم سرمو بکوبم به دیوار.اصلا نتونستم بخوابم و…
Continue readingبه زور و خسته از خواب بلند شدم.سرم حسابی درد میکرد و حوصله نداشتم. عجب شب بیخودی بود.دندونم یه جوری درد میکرد که میخاستم سرمو بکوبم به دیوار.اصلا نتونستم بخوابم و…
Continue readingمعلم اولِ سال اومد توی کلاس و با صدای بلند اعلام کرد: بچهها من دوست شما هستم و امسال میخایم با همدیگه دوستی کنیم. میخایم با هم صمیمی باشیم و مثل…
Continue readingبچهها همینجوری تو کلاس داشتن ول میخوردن و بیقراری میکردن.هر کدومشون به جای توجه به معلم با یه چیزی ور میرفتن.حسابی کلافه شده بودن و چشماشون بسته میشد. یه عده هم…
Continue readingدانشآموزا هنوز به اون مرحله از رشد نرسیدن که بتونن مشکلات خونه رو دم در مدرسه بزارن و بدون مسائل زندگیشون وارد کلاس بشن…
Continue readingدانشآموزا همیشه حواسشون سرجاش نیست و گاهی وقتا با اینکه تو کلاس نشستن فکرشون هزار جا میره. این حواسپرتی میتونه اینقدر عمیق باشه که حتی وقتی صداشون میکنین چیزی متوجه نشن…
Continue readingخلاصه اینکه نباید با طبیعت و ذات دانشآموزها جنگید بلکه بهترین کار اینست که آن را به رسمیت بشناسیم و برنامهها و رفتارهای خود را متناسب با آن تنظیم کنیم…
Continue readingوقتی دانشآموز بودیم دوست داشتیم که فقط معلم ما رو تنبیه بکنه،خیلی میچسبید و حسابی لذت میبردیم. از وقتی که میرفتیم تو کلاس تلاش میکردیم که یه شلوغ کاری بکنیم و…
Continue readingکلاس یک عنصر انسانی است نه یک شی بیجان و وسیلهای مثل آچار فرانسه. این جمله را خیلی با خودم تکرار میکنم که دانشآموزها انسان هستند. شاید بگویید که این جمله…
Continue readingهر معلمی به صورت بالقوه قدرتهایی دارد که اگر از آنها به خوبی استفاده کند قطعا مدیریت کلاس بهتری خواهد داشت و بینظمی کمتری را در آموزش خود تجربه خواهد کرد.
در این یادداشت دربارهی این قدرتها چند کلمهای نوشتم…
Continue readingچگونه امکانات آموزشی را مدیریت کنیم تا در کلاس ما مشکلی ایجاد نشود؟
Continue reading