بچهها همینجوری تو کلاس داشتن ول میخوردن و بیقراری میکردن.هر کدومشون به جای توجه به معلم با یه چیزی ور میرفتن.حسابی کلافه شده بودن و چشماشون بسته میشد. یه عده هم که قشنگ سرشون رو گذاشته بودن روی میز و خوابیده بودن.هر کدوم از دانشآموزا جوری قیافشون خسته بود که انگار تو معدن سنگ کار کرده بودن.معلم هم وقتی که دید اینجوری نمیشه گفت سریع پنجرهها رو باز کنید. پنجرهها باز شد و همین که هوای تازه تو کلهی بچههای پژمرده خورد یه بار دیگه سرحال شدن و کلاس به حالت طبیعی برگشت.
این یکی از مشاهدات خودم بود تو کلاس کارورزی که معلم راهنمای من بدون اینکه بچهها رو تنبیه کنه یا عصبانی بشه با یه حرکت ساده مسئله رو حل کرد.
خودمم تعجب کرده بودم که یه هوای تازه مگه چقدر میتونه موثر باشه که کلاس رو از این رو به اون رو بکنه.
ما تو کلاس درس یکسری عناصر داریم که چون بیجان هستن یا اینکه زیاد به چشم نمیان معمولا بهشون توجه نمیشه در حالی که همین عناصر ممکنه یه عالمه اثر منفی و مثبت داشته باشن.
گاهی اوقات یه در خراب تو کلاس یه اندازهی ده تا دانشآموز شلوغ مشکل ایجاد میکنه یا یه نوشتهی کوتاه روی دیوار ممکنه دانشآموزا رو از کنترل خارج کنه.
محیطی که دور و بر ماست رو باید مدام رصد کنیم و تا مناسب سازی نشده هیچ وقت تدریس رو شروع نکنیم.
نمیشه یه معلم به راحتی از سرد و گرم بودن کلاسش یا جیرجیر کردن پنجره بگذره چون همین باعث حواسپرتی بچهها میشه و مدیریت کلاس رو سخت میکنه.
معلم حتما باید محیط رو فعال در نظر بگیره و به این باور داشته باشه که یه شی کوچیک هم میتونه تو کلاسش اثر بذاره.
اگر این طور فکر کردیم علاوه بر اینکه به دانشآموزا دقت میکنیم به در و تخته و وایتبرد و سایر اشیا هم یه نیمنگاهی میندازیم و حواسمون هست که برامون دردسر درست نکنن.
اگر حواسمون به محیط باشه شاید بتونیم خیلی راحتتر و بدون اینکه به دانشآموزا کاری داشته باشیم مشکلات کلاس رو حل کنیم و یا اینکه از وقوع مسائل پیشگیری کنیم.
پس خلاصه اینکه برای مدیریت بهتر کلاس باید معلم محیطی که توش آموزش میده رو مهم بدونه و مدام رصدش کنه که از این جهت مشکلی پیش نیاد.