تنبلِ عصبانی
روی مبل لم داده بودم و مشغول تماشای تلویزیون بودم.خیلی این حالت برایم لذتبخش بود و دوست داشتم چند ساعت همینطور بیحرکت باشم. در همین احوال دوست داشتنی خودم بود که…
Continue readingروی مبل لم داده بودم و مشغول تماشای تلویزیون بودم.خیلی این حالت برایم لذتبخش بود و دوست داشتم چند ساعت همینطور بیحرکت باشم. در همین احوال دوست داشتنی خودم بود که…
Continue readingمعلم وارد کلاس شد.سلام و احوالپرسی کرد.از روی دفتر اسم بچهها را خواند و حاضرشان را زد.سریع از جایش بلند شد و گچ را برداشت. موضوع درس را روی تخته سیاه…
Continue readingمادربزرگی داشتم بسیار مهربان.اهل مهمانی دادن بود و با همهی اهل محل خوش برخورد.سعی میکرد همه را از خودش راضی نگه دارد.از آن دسته آدمها بود که کم حرف میزد ولی…
Continue readingوارد تالار عروسی شدم.واقعا جای سوزن انداختن نبود.تمام صندلیها پرشده بودند.مثل کسی که چیزی گم کرده باشد دنبال صندلی خالی میگشتم. یک لحظه خوشحال خاصی به من دست داد.سریع به سمت…
Continue readingخواهرم بالاخره بعد از رد کردن هزاران خواستگار به یکی جواب مثبت داد.پسر از خانوادهی اعیان بود و همه چیزش گران قیمت.برای خودش نظم و نظام خاصی داشت و به غایت…
Continue readingالان تقریبا بیست و چهار ساعته که نخوابیدم.سردرد و پادرد هر لحظه داره بیشتر میشه.هوش و حواسم کلا سرجاش نیست و اشتباهاتم زیاد شده. فنجون قهوه پشت سرهم پر و خالی…
Continue readingوقتی کسی ما را دوست نداشته باشد به نظرم زندگی آنقدر تلخ میشود که تحملش فقط با قرص خواب ممکن است. دوست داشته شدن توسط دیگران یک نیاز اصلی و بینهایت…
Continue readingخیلی احساس تنهایی میکنم.هیچکس دور و برم نیست که دو کلام باهاش صحبت کنم.یادم نمیاد آخرین بار کی بود که رفتم مهمونی. گوشیم خیلی وقته زنگ نمیخوره.آخرین پیامی هم که برام…
Continue readingپدرشان بعد از یک دورهی بیماری فوت کرد.مرگ او بهانهای شد که فرزندانش بعد از چندین سال دور همجمع بشوند. مراسم کفن و دفن را آبرومندانه برگزار کردند و بعد از…
Continue readingهر چقدر که دربارهی عصبانیت مطالب مختلفی میخوانم و صحبتهای کارشناسان را گوش میدهم به این نکته بیشتر پی میبرم که این حالت ما آدمها قدرت تخریب بسیار بالایی دارد. خشم…
Continue reading