پوشهکار
چندین هفته پیش داشتم به بچهها میگفتم پوشهکار بخرن و توضیح میدادم که واسه چی میخام. اینا رو که گفتم میخواستم همینجوری بفرستم برن خونشون که یه دفعه ذهنم رفت به…
Continue readingچندین هفته پیش داشتم به بچهها میگفتم پوشهکار بخرن و توضیح میدادم که واسه چی میخام. اینا رو که گفتم میخواستم همینجوری بفرستم برن خونشون که یه دفعه ذهنم رفت به…
Continue readingسطل آشغال کلاس جلوی در بود و هر کدوم از بچهها که میرفت مداد تراش کنه قشنگ چند دقیقه اونجا جا مینداخت و استراحت میکرد. منم هربار که یه کسی میرفت…
Continue readingآخر کلاس بود و وقت اینکه بگم تو خونه چیکار کنن و چه فعالیتهایی انجام بدن. همه دفترا رو باز کرده بودن و آماده بودن که من یه چیزی بگم تا…
Continue readingبه سرعت اومدم تو کلاس و بعد از بسمالله و سلام و احوالپرسی رفتم سراغ بچههای دوم. بهشون گفتم کتاب هدیه رو باز کنن و یکی از درسا رو با دقت…
Continue readingاین هفته تصمیم گرفتم یه جلسه بزارم با اولیا ببینم چیکار میکنن و تو چه فکری هستن. قصدم این بود که یکم توجیهشون کنم تا با بچههاشون بیشتر کار کنن و…
Continue readingرفتم تو کلاس و بعد از سلام و احوالپرسی به کلاس دوما گفتم که کتاب علوم رو باز کنن. رسیده بودیم به درسی که دربارهی صداها بود و توضیح میداد دربارهی…
Continue readingاین هفته که رفتم مدرسه نمیدونم چرا و به چه علت ولی اصلا حال و حوصله نداشتم و فقط دوست داشتم یه گوشه بشینم. دلم به درس دادن نمیرفت و با…
Continue readingاز اون جهت که میگن کارگروهی تو ایران ضعیفه و ما ایرانیا نمیتونیم باهم دیگه کار کنیم من این هفته خواستم یه حرکتی تو کلاس بزنم که این فرهنگ بد رو…
Continue readingاین هفتهی من بیشتر به تست کردن بچهها گذشت تا ببینم اوضاع و احوال درساشون چجوریه و تونستن چیزی یاد بگیرن یا نه. یه سری سوال استخراج کردم و تو کاغذ…
Continue readingپاییز تموم شد و وارد زمستون شدیم و هیچی دیگه فقط میتونم بگم این قافله عمر عجب میگذرد. تو یادداشت این هفته از معلمی میخوام درباره تنها موندن تو مدرسهی روستایی…
Continue reading