یکی از دلایل بروز مشکلات رفتاری و ایجاد ناسازگاری در کودکان و نوجوانان اینست که والدین آنها در فرزندپروی خود میانهرو نیستند و همیشه دچار افراط و تفریط میشوند.
متاسفانه دستهای از پدر و مادرها زیاده از حد هیجان نشان میدهند و با شدت زیادی رفتار میکنند و دستهای دیگر خیلی خنثی و کاملا بیخیال هستند.
برای این اشتباه بزرگ تربیتی مثالهای مختلفی وجود دارد که برای نشاندادن آسیبها و مشکلاتی که پیش میآورد به چند نمونه اشاره میکنیم.
والدینی هستند که مرتب رعایت نکات بهداشتی را به فرزندشان گوشزد میکنند،او را مدام به حمام میبرند،نمیگذارند دست به سیاه و سفید بزند و به شکل افراطی او را تمیز نگه میدارند.
این والدین در واقع در حال تربیت کودکی هستند که بسیاری از فرصتهای رشد را از دست داده و شرایط وسواسی شدن را هم دارد.
از طرف دیگر ما پدر و مادرهایی را داریم که اصلا یادشان نیست پسر یا دخترشان را کی به حمام بردند و از آخرین باری که آرایشگاه رفتند چند ماه میگذرد.
این پدر و مادرها در واقع به مریض شدن بیشتر فرزندشان کمک میکنند و او را از حضور موثر در اجتماع محروم میکنند.
مامان و باباهایی داریم که همیشه در حال قانون چیدن هستند و معمولا حرف زدن آنها با باید و نباید شروع میشود و مدام در حال دستور دادن هستند.
این دسته از والدها یک چیز بسیار بسیار ارزشمند را به نام آزادی از عزیزان خود میگیرند که هیچ چیزی جای آن را در رشد کودک و نوجوان پر نمیکند.
از جهت مخالف مادران و پدرانی هستند که هیچ باید و نبایدی ندارند و فرزندانشان مثل بزرگسالان هرکاری که خودشان صلاح ببینند انجام میدهند حتی اگر خطرناک یا زشت باشد.
این شکل از والدگری قطعا و حتما باعث بروز یکسری اتفاقات ناگوار میشود و فرزندان هم چیزی دربارهی خوبی و بدی یاد نمیگیرند.
خانوادههایی داریم که بچههای خودشان را در گلخانه بزرگ میکنند یعنی در فضایی که با فضای اجتماع کلا فرق میکند و همه چیز گل و بلبل است.
اینطور خانوادهها شاید فکر کنند که بهترین زندگی را برای فرزندشان فراهم کردهاند ولی در واقع او را وابسته و حساس بارآوردهاند که بزرگسالی تلخی را رقم خواهد زد.
بر عکس این والدین مراقبینی هستند که دربارهی تلخیهای اجتماع و بدبختیهایی که دارند صاف و صریح با فرزندانشان دردودل میکنند.
این رفتار آنها غیر از اینکه محل زندگی را برای کودک و نوجوان ناامن و غیرقابلتحمل جلوه میدهد در شرایطی هم موجب افسردگی خواهد شد.
خلاصه مطلب اینکه برای داشتن فرزندی سالم باید به ضربالمثل اندازه نگهدار که اندازه نکوست
حتما عمل کنیم.
البته قطعا فرایند سختی است و نیازمند اینست که عادتهای چندین و چند سالهی خودمان را
ترک کنیم.
ولی این کار وقتی آسان میشود که به حجم خرابیهایی که افراط و تفریط به بار میآورد دقت کنیم
و آن را فراموش نکنیم.
به نظر شما این عدم تعادل در رفتارهای
والدین و مربیان چه آسیبهایی دیگری دارد؟
|بنویسید تا دیگران هم یاد بگیرند|