بازم که داری بازی میکنی.
آخه بازی به چه درد تو میخوره.
بازی دیگه بسه،
برو یکمم کار درست و حسابی انجام بده.
از صب تا شب بازی،
پس کی میخای بزرگ بشی.
فقط بلدی بازی کنی به جاش برو درستو بخون.
چرا تو این همه بازی میکنی؟
بازی واسه نینی کوچولوهاست،
تو دیگه بزرگ شدی.
این چه بازیه مسخرهایه دیگه!!!
جملات سمی که خواندید نشاندهندهی یک باور اشتباه در ذهن بعضی از والدین است که باعث میشود بچهها از شغلشان یعنی بازی کردن هیچ بهرهای نبرند و کمکم نسبت به آن بیعلاقه شوند.
متاسفانه بعضی از والدین معتقدند که بازی فقط جنبهی سرگرمی دارد،به هیچ دردی نمیخورد، وقت تلف کردن است و خلاصه هیچ ارزشی برای آن قائل نیستند.
این باور بعضی از پدر و مادرها باعث میشود که نسبت به بازی کردن فرزندانشان بیتفاوت باشند، هیچوقت همبازی آنها نشوند و حتی از بازی آنها جلوگیری کنند.
این سه رفتار صد در صد اشتباهی که به آن اشاره کردیم خنثی نیستند بلکه پشتسرشان خرابیهایی به بار میآورند که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
اولین خرابی اینست که بچهها در آداب معاشرت و مهارتهای ارتباطی ضعیف عمل میکنند و همین باعث میشود از همسالان و دوستان و در کل دیگران چیزی نیاموزند.
دومین خرابی هم اینکه بچهها یاد نمیگیرند هنگام اختلاف نظر با دیگران چه کاری انجام بدهند و احتمالا با پرخاشگری و ناراحتی برخورد کنند.
سومین خرابی در انجام کارگروهی ایجاد میشود یعنی کودک و نوجوان در فضای تحصیلی یا شغلی خود قادر نخواهد بود با دیگران همکاری کند.
چهارمین خرابی شکلگرفتن یک روحیهی انزوا و گوشهگیری است که برای خودش یک چاه عمیق است که بچهها را حسابی گرفتار میکند.
آخرین خرابی هم در روابط بین والدین و فرزندان به وجود میآید چونکه پدر و مادر نسبت به بازی به عنوان اصلیترین علاقه کودک بیتوجهی کردهاند.
نکته پایانی اینکه ما به عنوان والدین باید به بازی مثل غذا نگاه کنیم،همانطور که اینقدر حواسمان به تغذیه بچهها هست باید به بازی کردن آنها هم حساس باشیم.
حساسیت هم یعنی اینکه
همبازی آنها شویم،
وقت بازی تشویقشان کنیم،
در خرید اسباببازی دقت کنیم،
برنامه همیشگی برای شهربازی و پارک
داشته باشیم،
به همبازیهای آنها دقت کنیم
و بازی خوب به آنها پیشنهاد بدهیم.
نظر شما نسبت به بازی چیه؟
به چه دردی میخوره؟
اگه نباشه چی میشه؟