زندگی هیچکس خالی از ناراحتی و درد نیست و هر کس با مسائل و مشکلات خاصی دست و پنجه نرم میکند.
میتوان گفت که یک ویژگی مشترک در تمام انسانها اینست که همه و همه دشواریهایی دارند و سختیهایی را تحمل میکنند.
قطعا شدت این شرایط ناگوار برای همه یکسان نیست و هر فردی به اندازهی خاصی دچار مشکل است ولی بدون شک بودن در این ناگواریها برای هرکسی پیش میآید.
مردم در رابطه با این رنجها و ناراحتیهایی که از آنها گفتیم به دستههای مختلفی تقسیم میشوند
و رفتارهای گوناگونی از خود
نشان میدهند.
در ادامه میخواهم دربارهی یک دستهی خاص از آدمها بنویسم که نحوهی مقابله آنها با مشکلاتشان موجب بروز خشم و عصبانیت در آنها میشود.
این دسته از آدمها وقتی بحرانی پیش میآید سعی میکنند به تنهایی مدیر بحران باشند و به هیچکس حق دخالت ندهند.
این دسته از آدمها کمک دیگران را قبول نمیکنند و ترجیح میدهند مسئله را خودشان حل کنند.
این دسته از آدمها خیلی کم با دیگران گفتگو میکنند و اصلا درد و دل کردن
بلد نیستند.
این دسته از آدمها ناراحتیها را در خودشان دفن میکنند سعی میکنند چیزی بروز ندهند.
این دسته از آدمها کمک گرفتن از دیگران را نشانهی ضعف میدانند و احساس میکنند با این کار خودشان را کوچک کردهاند.
این دسته از آدمها احساسات خودشان را مخفی میکنند و از این میترسند که ضعفهایشان آشکار شود.
و خلاصه مطلب اینکه این دسته از آدمها با رفتار نادرستی که در برابر مشکلاتشان دارند به جای حل آنها باعث بروز مشکل دیگری به نام عصبانیت میشوند.