مامان اجازه میدی من برم بیرون با بچه‌ها بازی کنم؟

نه پسرم.نمیخاد بری.بشین کارتون تماشا کن.

مامان میرم زود برمیگردم.تو خونه حوصلم سر میره.بزار برم دیگه.

گفتم که اصلا نمیشه.الان هوا گرمه.میری زیر آفتاب میمونی و مریض میشی.

آخه همه دوستام بیرونن.بزارم برم دیگه.یه ذره بازی میکنم زود برمیگردم.

من مگه با تو نیستم.پاشو برو اونور کار دارم. بیخودی تلاش نکن.اجازه بی اجازه.

آخه چرا نمیذاری برم.بقیه بچه‌ها همیشه بیرونن ولی تو منو تو خونه زندانی کردی.

داری زیاد حرف میزنیا.دیگه ساکت شو برو یه کار دیگه بکن.همش که نمیشه بری بیرون.

چیکار کنم آخه؟من میخام همین الان برم بیرون. زود باش اجازه بده.خودم میرما.

اشتباه میکنی خودت میری.مگه دست خودته. اعصابمو خراب نکن.از آشپزخونه برو بیرون بزار به
کارام برسم.

نمیرم بیرون باید اجازه بدی.زود باش.زود باش. اجازه بده دیگه.میرم یه ذره فوتبال بازی کنم برمیگردم.

سرم درد کرد.چرا حرف تو کله‌ی تو نمیره.به جای اینکه اینجا گریه کنی پاشو برو از بالا واسم پیاز بیار.

به من چه.من دیگه به حرفت گوش نمیدم.تو کی به حرفایه من گوش دادی.اصلا من بدبختم.

آره بدبختی دیگه به خاطر یه بیرون رفتن داری از صب اینجا رو اعصاب من راه میری.مردمم بچه دارن ما هم بچه داریم.

خوش به حال بچه‌های مردم.حداقل ماماناشون اجازه میدن برن بیرون ولی من چی همیشه باید جنگ و دعوا داشته باشم.

پسرم زدمت دیگه از من ناراحت نشو.تقصیر خودته.وقتی زبون آدمیزاد حالیت نمیشه باید
کتک بخوری.

آره دیگه به حرفم که گوش نمیدی.کتکم بزن.
من اصلا دوست ندارم تو این خونه زندگی کنم.

اگه گذاشتین یه ذره بخوابیم.چه خبرتونه واسه چی داد و بیداد راه انداختین؟همسایه‌ها الان میان دم در.

بابا تقصیر مامانه نمیدونم چرا نمیذاره برم بیرون بازی کنم.آخرشم به من میگه پاشو برو اونور تا کتکت نزدم.

باشه بابا پاشو برو بیرون این همه حرف نزن. همین مونده بود گزارش کار ما رو به باباش بده.
باشه زود از جلوی چشام برو اونور.زود بیا.

خانم یه چیزی بگم بهت.ناراحت نشیا.
همون اول اجازه میدادی دیگه،
این همه هم خودتو ناراحت نمیکردی.

چیه چی شده.نکنه تو هم میخای اعصابمو خرد کنی؟

نه بابا اتفاقا میخام یه پیشنهادی بدم که دیگه
عصبانی نشی؟

دستت درد نکنه زود بگو که این بچه دمار از روزگار من درآورده و بدبختم کرده.

ببین وقتی ازت درخواستی داره زود نه نگو. اولش بهش بگو یه ذره واسته تا فکراتو بکنی.
بعد از اینکه فکر کردی و همه چی رو سنجیدی بعد جوابتو قاطعانه بده و مقاومت کن.

یه چیزی هم بهت بگم.هر چقدر میتونی از قانونایی که واسه این بچه گذاشتی کم کن چون با نظارت به این همه قانون خودتو فقط بیخودی خسته میکنی.

یه چیزی میگیا.من به اینجور رفتار کردن عادت کردم.انگار اصلا دست خودم نیست.باید بچه رو تو دست خودم نگه دارم.

ببین قبلا که اینجوری نبوده.به این کاری هم که من گفتم اگه تمرین کنی عادت میکنی.هر چی باشه سختیش به اندازه‌ی این وضعیتی نیست که
الان داری.