بعد از چندسال معلمی تصمیم گرفتم که مدیریت یه مدرسه رو تجربه کنم.
احساس میکردم اینکه از کلاس بیام بیرون و مدرسه رو از یه زاویهی دیگه ببینم خیلی بهم کمک میکنه.
خلاصه سال تحصیلی جدید آغاز شد و من برا مراسم اول مهر به عنوان مدیر رفتم پشت تریبون.
کمی که از اول مدرسه گذشت متوجه شدم بعضی از دانشآموزا فقط زنگ اول تو مدرسه هستن و بعد انگار غیبشون میزنه.
خودم مونده بودم تو این مدرسه که دیواراش بلنده و رو درش چهارتا قفل زدیم چجور بچهها فرار میکنن.
رفتم کل مدرسه رو دور زدم.تنها راه در رو یه در آهنی بود که کامل بسته بود.همینجوری اتفاقی دستم خورد به یکی از میلههای در و افتاد رو زمین.
تازه فهمیدم چه خبر شده.دانشآموزا وقت فرار از مدرسه میان قشنگ این میله رو بر میدارن و بعد که رفتن بیرون میزارن سرجاش که کسی نفهمه.
سریع زنگ زدم به یه جوشکار که بیاد این در رو درست کنه ولی خودمم میدونستم دانشآموزی که بخاد فرار کنه از دیوار صافم میتونه بره بالا.
ذهنم در گیر این جریان بود که یه دفعه به فکرم افتاد زنگ بزنم به یکی از دوستام که تقریبا بیست و پنج سال سابقهی مدیریت داره.
سریع گوشی رو برداشتم و بعد از سلام و احوالپرسی همه چی رو براش توضیح دادم.
اونم گفت که اولا لیست تمام دانشآموزایی که فرار میکنن رو دربیار بعد یه جلسه ترتیب بده که اولیای اون بچهها،کادر مدرسه و معلما همه باشن.
من خودم میام براشون صحبت میکنم.
جلسه رو برای دو روز بعد هماهنگ کردم و هر چی که لازم بود حاضر و آماده شد.
روز جلسه خدا رو شکر به غیر از چندتا از اولیا همه اومده بودن و این دوست ما هم که قرار بود صحبت کنه سروقت شروع کرد:
سلام عرض میکنم خدمت همهی عزیزانی که تو جلسه حضور دارن.من اصلا اهل حاشیه نیستم،سریع و بدون اتلاف وقت میرم سراغ اصل قضیه.
جریان از این قراره که بعضی از بچهها از مدرسه فرار میکنن و تو کوچه و خیابون پرسه میزنن.
من میخام به چندتا نکته اشاره کنم تا انشالله دورهم یکم یادبگیریم و بتونیم این مسئله رو حل کنیم.
فرار از مدرسه یعنی اینکه کودک یا نوجوون از یه محیط امن به یه محیط ناامن میره و ممکنه هر بلایی سرش بیاد.
بچهای که از مدرسه میزنه بیرون هیچوقت خونشون نمیره و احتمالا پاش به هر جایی باز میشه و با هرکسی ارتباط برقرار میکنه.
از این جهت که با فرار از مدرسه روی دانشآموز هیچ نظارت و مراقبتی نیست احتمال خطر خیلی افزایش پیدا میکنه و اگر بخوایم مشکلات جبرانناپذیر پیش نیاد باید این مسئله رو سریع حل کنیم.
قبل از اینکه بریم سراغ حل این مشکل و دادن راهکار باید دلایل فرار از مدرسه رو براتون توضیح بدم.
اولین بخش از دلایل مربوط میشه به خود فرد یعنی
اگه دانشآموزی مشکل خاص روانی مثل بیش فعالی و اضطراب و… داشته باشه.
یا تو زمینهی یادگیری دچار اختلال شده باشه.
یا نتونه با اطرافیانش رابطه درستی برقرار کنه.
یا به پدر و مادرش خیلی وابسته باشه و نتونه ازشون جدا بشه.
احتمالا بره سراغ فرار از مدرسه تا این ناراحتیها رو از خودش دور کنه.
دومین بخش از دلایل مربوط به فضای مدرسه میشه، دانشآموز نمیتونه مدرسهای رو که توش تحقیر و توهین هست تحمل کنه.
نمیتونه با مدرسهای که به علایقش بیتوجهه راه بیاد.
نمیتونه تو مدرسهای بمونه که مدام معلما برای درس خوندن بهش فشار میارن.
سومین بخش از دلایل مربوط به خانواده میشه تو فرار از مدرسه دانشآموز در واقع از خونه هم فراریه.
خونهای که توش پول و محبت و احترام کم باشه و پدر و مادر با هم سرجنگ داشته باشن جایی هستش که میتونه بچهی فراری تربیت کنه.
این از دلایل و عوامل قضیهی فرار از مدرسه حالا بریم سراغ حل این مسئله،برای بهبود این مشکل فقط کافیه یه کار انجام بدیم.
باید تک تک دانشآموزایی که از مدرسه فرار میکنن بررسی بشن و ریشهی مشکلشون پیدا بشه و بعد بریم سراغ اقدام عملی.
اگر دانشآموزی رو بررسی کردیم و دیدیم دلیل فرار از مدرسه اینه که اختلال یادگیری داره باید بریم سراغ حل این اختلال.اگه اختلال یادگیریش حل شد احتمالا دیگه از مدرسه فرار نکنه.
باز به صورت خلاصه میگم که باید اول ریشهیابی بشه بعد درمان اتفاق بیفته.
جلسه همینجا به آخر رسید و قرارمون بر این شد مشاور مدرسه با همکاری والدین و معلما بشینه علت فرار تک تک بچهها رو بررسی کنه و بعد گزارشش رو بیاره تا ببینیم چه میشه کرد.
خداکنه آخر این جریان به جاهای خوبی برسه،خیلی از عاقبت این دانشآموزایه فراری میترسم.